پرواز را چه طور آغاز می نمایند؟

به گزارش وبلاگ اخبار و رویدادها، بهار کاشی:تابستان که روی گذر تند روزهایش می افتد، تندتند یاد کارهایی می افتم که می خواستم در تعطیلات انجام بدهم. حتی شاید دیگر به فهرست بلندبالایی که پیش از رسیدن این روزها نوشته بودم خیلی توجه نکنم.

پرواز را چه طور آغاز می نمایند؟

راستش همواره قبلش، آدم طور دیگری فکر می نماید، اما تابستان که می رسد می بیند هزار و یک کار جالب و هیجان انگیز وجود داشته که یادش رفته آن ها را توی فهرست قرار بدهد و البته همواره آن گوشه و کنارهای زندگی اتفاقاتی وجود دارد که برایشان از قبل برنامه ای نریخته ایم.

چند روزی است که پرنده مادر، مهمان خانه ما شده است. او توی ایوان و روی یکی از گلدان های بزرگ و سرسبز نشسته و از بچه های تازه به جهان آمده اش مراقبت می نماید. من پیش از رسیدن تابستان این اتفاق را هرگز پیش بینی ننموده بودم. ولی حالا می بینم همین پرنده کوچک، با آن دو بچه ظریف و کم جانش، چه قدر کار تازه برایم درست نموده اند!

  • جاناتان خانه ما

حتماً می پرسید آن پرنده های بی آزار که گوشه ایوان نشسته اند چه کار با من دارند؟ خب من که نمی توانم به همین راحتی بی خیال چنین موقعیت منحصر به فردی بشوم. مثلاً باید بنشینم و از آن ها طرح های رنگارنگ بکشم، یا باید دقیقه ها از پشت پرده اتاق، یواشکی، نگاهشان کنم تا بتوانم عکس های خوب از آن ها بگیرم. باید حواسم دقیق به رفتارشان باشد تا بتوانم شعر یا داستانی تازه درباره شان بنویسم. راستی آن ها با هم چه می گویند؟ از همان روز اول که به خانه مان آمدند یاد جاناتان افتادم. همان مرغ دریایی معروف داستان ریچارد باخ. همان که نگاهش به پرواز متفاوت بود. همان که پرواز را دوست داشت نه برای آن که همواره پرنده ها پرواز می نمایند، بلکه برای آن که در ذات پرواز، رهایی وجود دارد.

  • عادت به این حضور همیشگی

از همین لحظه ها آغاز می گردد. از همین لحظه ها که یک حضور غیرمنتظره وارد روزانه هایمان می گردد. بعد کم کم به بودنشان عادت می کنیم. مرتب به حضورشان سرک می کشیم و انگار اگر روزی نباشند، جای خالی بزرگی در روتین هایمان احساس می کنیم. مخصوصاً اگر این حضور، حضور یک پرنده باشد. کسی که هم رنگ رؤیای دیرینه انسان، هم رنگ پرواز است. خدا می داند چندبار در روز ته دلمان به هوای این که مثل او پرواز کنیم خالی می گردد.

  • تماشای تمرین پرواز

این روزها مرتب از پشت پنجره سرک می کشم تا ببینم جوجه ها کی بزرگ می شوند. می خواهم بدانم کی زمان پروازشان از راه می رسد. می خواهم کوشش برای پروازکردن را از نزدیک ببینم. اصلاً ببینم تمرین پرواز چه طور است. پرواز را چه طور آغاز می نمایند.

این روزها یک جور عجیبی از برنامه هایی که برای تابستان ریخته بودم فاصله گرفته ام. همه حواسم رفته است پی پرنده ها. برای همین به خودم می گویم اصلاً شاید بهتر باشد گاهی بی هوا به استقبال روزهای پیش رو رفت. شاید بهتر باشد گاهی کمی از وقتمان را آزاد بگذاریم تا ببینیم چه برنامه ای برای پرکردنش پیش می آید. این که بدون برنامه ریزی قبلی یک اتفاق زیبا، ناگهانی، از راه برسد هیجان انگیز است. تابستان هم با همه خوبی هایش ذره ای هیجان برای دل چسب ترشدن می خواهد.

  • خاطره هایی که به جا می مانند

پرنده و پرواز، آن اتفاق یک باره ای و هیجان انگیز تابستان سال جاری من اند. نمی دانم آن ها تا کی در خانه ما خواهند ماند. اما این را می دانم که از حضورشان، که عادت روزهای بلند تابستان می گردد، خاطره های بسیاری نگه خواهم داشت تا در روزهای نبودشان دل تنگ جای خالی شان نشوم و بزرگ ترین خاطره، خاطره روزهایی خواهد بود که یواشکی به تماشای تمرین پرواز ایستاده بودم. به تماشای تمرین دیرینه ترین رؤیای انسان.

تصویرگری: لایدمایلا ولوشینا

منبع: همشهری آنلاین

به "پرواز را چه طور آغاز می نمایند؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "پرواز را چه طور آغاز می نمایند؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید